صبح زیبا...

ساخت وبلاگ

☆از دلتنگی چیزی شنیده ای؟ دلتنگی مثل این است که دستت را با کاغذ بریده باشی زخمی نمیزند خونی نمی ریزد ولی می سوزاند عجیب می سوزاند امشب همین حس و حال را دارم،دلم گرفته است...یا دلگیرم یا شاید هم دلم گیر است نمی دانم،اصلا هیچوقت فرق بین آنها را نفهمیده فقط میدانم دلم جوری میشود جوری که مثل همیشه نیست دلم که اینطور میشود غصه های خودم هیچ غصه های همه دنیا میشود غصه من و دنیا آوار میشود بر سرم احساسم افکارم،آزارم میدهد این دلتنگی☆


صبح زیبا......
ما را در سایت صبح زیبا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahna73 بازدید : 137 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:07

دخترزودتر راه میرودزودتر به تکلم می افتدزودتر به سن تکلیف میرسداصلا انگار از همان اول عجله دارد ....گویی هیچوقت برای خودش وقت ندارد.....حتی بازی هایش رنگ و بوی جان بخشیدن دارد ....رنگ و بوی ابراز عشق و محبت ....چنان معصومانه عروسکش را در اغوش میفشاردگویی سالهاستطعم شیرین مادری را چشیده است ....آری . صبح زیبا......
ما را در سایت صبح زیبا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahna73 بازدید : 134 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:07

HECHKAS

شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست.
همگي ميگذرند...
چتردارن به دست...
تا نبارد باران"بر سروصورتشان ...
اما...........
من تنهاورها
زيراين سقف سياه
مينشينم بي تو...
وبه تو....مي انديشم..


صبح زیبا......
ما را در سایت صبح زیبا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahna73 بازدید : 113 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:07

دلم یک کلبه می خواهد کنار چشمه پُر آب
یه شومینه، پُر از آتش، برای لحظه های ناب

صدای نم نم باران، برای خواندن آواز
تماشای پرنده ها، به رویاهای آن پرواز

دلم یک کلبه می خواهد، برای حال امروزم
برای قلب پروانه، مثال شمع میسوزم

عجب حال خوشی دارم، من و این حال رویایی
خدایا شُکر می گویم، چه دنیایی، چه دنیایی

دلم یک کلبه می خواهد، یه فنجان چای آویشن
مرور خاطرات خوب، چه غوغایی شده در من


صبح زیبا......
ما را در سایت صبح زیبا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahna73 بازدید : 122 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:07

مهربانی هم بلد بودی عجب نامهربان
بعد عمری یادت افتاده که یاری داشتی

وقت رفتن بغض کردی خیره ماندی سوی من
شاید از دیوانه ی خود انتظاری داشتی


صبح زیبا......
ما را در سایت صبح زیبا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahna73 بازدید : 144 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:07

حــال عــجیبی دارد ایــن روزهای من..
گیر کرده ام بین ساعتی که نمیگذرد
و عمری که
به سرعت میگذرد .

خدایا......

به امید آمده ام،،،خانه خرابم نکنی
همه کردند جوابم،،،تو جوابم نکنی

بارها آمده ام،،،باز مرا بخشیدی
با کلامه برو،،،اینبار خطابم نکنی

به گمان دگران،،،بنده ی خوبی هستم
پیش چشم همه،،،عاری ز نقابم نکنی

گر قرار است بسوزم،،،بزن آتش..اما،،
جلوی مردم این شهر خرابم نکنی.


صبح زیبا......
ما را در سایت صبح زیبا... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahna73 بازدید : 134 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 6:07